Diba Tensile Arcitecure
مسابقه محدود؛ طراحی موزه جامع آستان قدس رضوی
بيانيه طراحي
از آن جا که جاذبهي معنوي حضور حرم معزز امام رضا (ع) نه تنها در شهر مقدس مشهد بلکه بر گسترهي يک سرزمين نورگسترانيده است، در طراحي فضاي موزه جامع آستان قدس رضوي توجه به روح معنوي حَرَم طرحمايه اصلي بوده است.
با توجه به استقرار سايت طراحي در محدوده حرم، خود اين عنصر به عنوان مرکز، نقطه عطف طراحي، کانون و منشاء خطوط معمار بوده است. چرا که گنبد طلايي درخشان آن بهعنوان نقطهي نخست توجه و تمرکز افراد از بدو ورود به شهر تا زمان خروج، که با چاشني تعظيمي بر آن، طعم شيرين زيارت و تلخي جدايي را تداعي ميکند، بر ياد و خاطره همگان نقش بسته است.
طرح معماري بناي موزه بر مبناي خطوط شعاعي و بخشهايي از دواير متحدالمرکزي ميباشد که معطوف و متمرکز بر عنصر حرم ترسيم شدهاند. اين دواير و شعاعها فرم کلي پلان را شکل دادهاند به گونهاي که سيرکولاسيون حرکت در فضاهاي داخلي موزه منطبق با مفهوم معنوي طواف حول عنصر مقدس مرکزي است. افزون بر اين اصل، کليت طرح متمرکز بر پلکان مرکزي ساختمان موزه است که با جانمايي بر محور اصلي متصل به حرم، با حرکت به سمت طبقات فوقاني و در جهت نور، نمادي از صعود و تعالي به سمت نور مقدس معنوي امام هشتم ميباشد.
ساختمان مورد طراحي داراي ۸ طبقه است که در طبقات زيرين فضاهايي که به نور کمتري احتياج دارند چون مخازن، فضاهاي تاسيساتي و آموزشي و اداري قرار گرفتهاند که پشتيبان عملکرد ساير طبقات موزه ميباشند. به همين ترتيب موزهي مربوط به فرش, سکه و تمبر نيز با توجه ضرورت محدود نمودن سطح تماس اشياء موزه با نور طبيعي جهت حفظ آنها, در طبقهي منهاي ۱ و ۲ قرار گرفته است. از اين طبقه روح معنويت در فضاي موزه با حرکت در امتداد سطوح مختلف، همزمان با صعود به سمت نور مادي بيشتر، به بخشهاي مربوط به خود حرم و سيرهي امام ميرسد که اين صعود از نور کمتر به نور بيشتر، هر دو بعد مادي و معنوي را توامان در خود ظهور داده است. ترتيب و سلسله مراتب عملکردها در طبقات به گونهايست که افراد با حرکت در مسير پلکان، در بالاترين سطح به موزهي سيرهي امام ميرسند که هم سطح با فضاي حرم قرار ميگيرد. طراحي ساختمان به گونهايست که افراد حين حرکت در فضاهاي داخلي در حال گردش و طواف حول مرکزيت حرم خواهند بود که اين کيفيت، تفرجي معنوي براي آنان رقم خواهد زد، تا ضمن آموزندگي و نمايش موزهگون موضوعات فوق، زيارت خود را پايان بخشند.
در طراحي فضاهاي داخلي با ايجاد بازشوها در ديوارها و کفها که در بعضي نقاط در امتداد هم قرار ميگيرند، ضمن حرکت و جابجايي، امکان کشف و شهود براي بازديد کنندگان فراهم شده است به نحوي که در هر نقطهاي از فضا قاب يا کريدور ديد جذاب و گيرايي بر آنان نمايان ميشود که حس کنجکاوي را جهت کشف فضايي جديد و تجربهاي نو در آنان بر ميانگيزد که با محتواي ارائه شده در هر فضا به شهودي دروني منتج ميگردد. به علاوه با وجود رمپها و پلکان مرکزي، پيوستگي طبقات و بخشهاي مختلف موزه به حداکثر رسيده و امکان تجربه موزه از مسيرهاي مختلف مقدور است. ابعاد رمپها به گونهايست که خود بخشي از فضاي نمايش هستند که در کنار ديگر بازشوها امکان نمايش اشيا با ابعاد مختلف و بزرگ را فراهم ميکند که ميتوان آنها را از زوايا و جهات مختلف مشاهده نمود.
از آنجا که وجه تمايز اصلي اين موزه با ساير موزهها در جهان، رنگ گيراي ارادت و خلوص اشيا و مستندات ارزشمنديست که نه به واسطهي چشم داشت مجموعه داران و سرمايه گذاران، بلکه با خلوص نيت عاشقان و دلباختگان حضرت رضا به اين آستان تقديم شده است، که گنجينهاي با ارزش مادي را فداي عشق معنوي خود نموده اند و همين شاخصه عطر و طعم دل انگيز و منحصربفرد اين موزه است. لذا در طراحي نماي ساختمان با توجه به مجاورت موزه با بناي مقدس حرم، سادگي، تواضع و احترام، شاخصههاي اصلي مورد توجه بودهاند، که در فرم ساده و درونگراي بنا متجسد گشتهاند. به رسم حسن همجواري با نگين معنوي حرم امام بزرگوار، در طراحي نما، حداکثر ميزان سادگي مد نظر بوده است، به نحوي که با تأسي از فروتني در فرم، سيرهي حقيقي امامان را که با فاصله از ظواهر و ماديات، گوهر ناب معرفت را بر جهان مينماياندند، متبلور ميسازد. براين اساس تأکيد اصلي بر نقش، عملکرد و ماهيتيست که اين موزه تحت عنوان محتوا بر همگان عرضه مي دارد. اين محتوا چون تبلور کالبدي ارادت، عشق و دلباختگي معنوي است، در طراحي آن اجتناب از زياده گويي و تجملات، مبنا و معيار بوده است. اين سادگي فرم تا جايي پيش ميرود که ماهيت فيزيکي خود را در برابر آنچه در دل براي عرضه دارد ذوب ميکند، به نحوي که انگيزهي اصلي طراح تا مرز حذف و نبودن اين عنصر پيش ميرود. چه بسا اگر ميسر بود نمايي نامرئي براي آن پيش بيني ميشد. به بيان استعاري هيچ ظرف کالبدي گنجايش پذيرش اين معنويت را نخواهد داشت
از منظر توجه به معماري ايراني و اسلامي، لازم به ذکر است که در اين بنا از روال رايج انتفاع بيواسطه از فرمهاي هندسي و منتظم معماري ايراني اسلامي استفاده نشده است و با استعارهاي نرم از هندسه و نظم و تکرار که درونمايهي اصلي آن سبک معماري بوده است، نظم هندسي در کالبدي معاصر، روح معماري ايراني و اسلامي را بر معماري بنا دميده است. استفاده از نور روز به صورت کنترل شده و ايجاد پيوستگي در فضاها در عين راز آلود و قابل کشف بودن فضاها، از ديگر موارديست که نه بهطور فيزيکي که بهطور معنايي از معماري سنتي ايراني اسلامي وام گرفته شده است.
در پيشنهاد سيستم سازهاي ساختمان با توجه به طرح مفهومي معماري و ديوارهاي قوسي به مرکزيت گنبد حرم، هر ديوار افزون بر نقش تعريف کنندهي فضاها، ديوارهاي برشي است که بار سازه اي ساختمان را نيز بر دوش ميکشد و حداکثر استقلال فضاها را تامين مينمايد. در خصوص ساختار کف نيز از سيستم کفهاي پس تنيده استفاده شده است که انسجام سطح در راستاي تأمين فرم معماري را تسهيل ميکند. طرح سازه به گونهايست که کاملا در معماري فضا ادغام شده است و سازه در خدمت کيفيت فضايي و معماري است. بر اين اساس المان ستون از فضاها حذف شده است که اين مورد بر يکپارچگي بيشتر فضاها و تأمين پلان آزاد کمک شاياني نموده است.